فرید

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مقام صبر

27 آبان 1395 توسط العبد العاصی

آیت الله خوشوقت(قدس سره)

«و الملائکة یدخلون علیهم من کل باب، سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»(رعد، 23-24)

در آخرت ملائکه به اهل بهشت می گویند، این بساط آمدن به بهشت شما و سلام کردن و دعا کردن برای سلامتی شما مال یک چیز است؛« بما صبرتم».

نمی گویند به خاطر این که نماز خواندید، به خاطر آنکه روزه گرفتید، به خاطر اینکه حج کردید، بلکه«بما صبرتم» صبر معدن همه این هاست، اگر صبر نباشد نماز نمی خواندید، چه کسی صبح بهار که شب ها کوتاه است پا می شود نماز بخواند!؟ صبر می خواهد. چه کسی تابستان های گرم روزه می گیرد؟ صبر می خواهد. چه کسی آن وقت ها در قدیم راه دور و گرما که هیچ امکاناتی نبود مکه می رفت؟ صبر می خواهد. تمام اطاعت های فرمان خدا صبر می خواهد. افراد چون در تمام مواردی که اطاعت لازم است، صبر به خرج دادند و عمل کردند چنین مزدهای به آن ها می دهند، که ملائکه به آن ها می گویند ما در خدمت شماییم، سلام می کنیم، این جا هم جای شماست و ما از شما پذیرایی می کنیم. بنابراین زمینه اطاعت فرمان و تکامل ایمان کلا در گرو صبر است. و این هم اسباب امتحان خداست.

 

مشاهده شده در روزنامه افق حوزه

 

 نظر دهید »

درس خواندن تنها با عشق میسر است

13 آبان 1395 توسط العبد العاصی

شارح نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری(قدس سره)


علی رضا جعفری فرزند شارح بزرگ نهج البلاغه و فیلسوف شرق، مرحوم علامه محمد تقی جعفری(قدس سره) نقل می کند:

ایشان چه در ایام طلبگی و چه پس از آن، چنان مطالعه می کردند که از اطراف غافل می شدند. نقل می کردند که: هنگام تحصیل در مدرسه صدر در نجف ، روزی نزدیک به ظهر در حجره ای آبگوشتی بر سر چراغ بار گذاشتم و سپس مشغول مطالعه شدم؛ پس از چندی ناگهان متوجه شدم که طلاب مدرسه در حال شکستن درب حجره هستند! با سرعت در را باز کردم و با حالت اعتراض خطاب به آنان گفتم: من مشغول مطالعه هستم، چرا مزاحم می شوید؟! که در همین حین متوجه شدم تمام حجره را دود گرفته و طلاب به تصور این که حجره من آتش گرفته است، برای کمک و نجات من آمده اند! من از فرط توجه به مطالب مورد مطالعه، چیزی متوجه نشده ام.

عشق ایشان به مطالعه و تحقیق تا آخرین روزهای حیاتشان نمایان بود.برخی افراد که تازه در مسیر تعلم و دانش آموزی قدم گذارده بودند، هنگامی که در مراجعه به استاد از ایشان می خواستند راجع به شیوه درس خواندن به آنان رهنمودی بدهند، پاسخ می دادند که:« درس خواندن تنها با عشق میسر است»


مشاهده شده در روزنامه افق پارسایی ،شماره 11

 نظر دهید »

دنیا دوستی و ثروت اندوزی

11 آبان 1395 توسط العبد العاصی

دنیا دوستی و ثروت اندوزی


یکی از آفات و آسیب های طلبگی، دنیا دوستی و جمع کردن ثروت و دارائی است زیرا علاقه نشان دادن به چیزی باعث می شود که انسان به سوی آن گرایش داشته باشد و به مرور زمان عاشق و دلباخته آن شود، امیر مؤمنان(ع) فرمودند:

«هر کس عاشق و شیفته چیزی شود، آن چیز دیده اش را کور و دلش را بیمار گرداند، چنین کس با چشمی ناسالم نگاه می کند و با گوشی ناشنوا می شنود، شهوتها عقل او را از هم گسیخته و دنیا دلش را میرانده است».

پس اگر علاقه به دنیا و جمع کردن ثروت داشته باشی، کم کم از علم و دانش بی بهره و بی علاقه خواهی شد، خصوصا برای به دست آوردن ثروت به ناچار باید برای آن وقت بگذاری و به دنبال آن بروی و همین امر باعث می شود که برای علم و دانش وقت کمتری بگذاری و حتی کار به جائی می رسد که چنان برای به دست آوردن دنیا و ثروت اندوزی دوندگی کرده ای که خسته و کوفته شده ای و دیگر وقتی و رمقی برای علم و دانش نخواهی داشت.

و اگر بر فرض با همان حالت خستگی و کوفتگی، باز هم بر یادگیری علم و دانش اصرار بورزی، دیگر آن حالت معنوی و روحانیت، در تو وجود نخواهد داشت، و روح و جانت از چشیدن حلاوت و شیرینی ایمان محروم خواهد بود.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید:

«حرام است بر دل های شما که شیرینی ایمان را بچشد مگر اینکه در دنیا زاهدانه زندگی کنید، غیر از اینکه شیرینی ایمان را نخواهی چشید بلکه روی آوردن به دنیا و زینت آلات و زخارف آن عقل را هم از کار می اندازد.»

پیامبر اسلام(ص) می فرماید:

«فقیهان امینان پیامبرانند به شرط آنکه وارد در دنیا نشوند.»

دنیا خواهی و دنیا دوستی، در شان عالم دینی نیست، زیرا مؤسس دین که خدا و بعد از خدا اهل بیت(ع) هستند چنین نبودند، حتی پیامبر اسلام(ص) و امیر المؤمنان(ع) با وجود حکومت دارای و اداره مملکت و در اختیار داشتن اموال و دارائی، زندگی ساده و زاهدانه ای داشتند، به طوری که پیامبر اسلام(ص) از شدت گرسنگی، سنگی را به وسیله شال به شکم می بستند تا فشار گرسنگی کمتر بر آن حضرت اثر کند و یا امیرمؤمنان(ع) با دست مبارکش کفش خود را وصله می کردند و می فرمودند:«دنیا و حکومت در آن برای من ارزشش کمتر از این کفش است مگر اینکه به وسیله آن حقی را زنده بدارم .»

حضرت عیسی مسیح(ع) فرمودند:

«پول و دینار، درد دین است، و عالم پزشک دین، پس هر گاه دیدید که پزشک به این درد مبتلا شده است به او بد گمان باشید و در مسائل دینی از او پیروی مکنید و بدانید که او نمی تواند خیر خواه دیگری باشد.»

 

مشاهده شده در کتاب آفات الطلاب، اثر شاکر برخوردار فرید،ص76-78

 نظر دهید »

'گناهان کوچک ؛ زمینه ساز گناهان بزرگ

06 مرداد 1395 توسط العبد العاصی

 

حضرت امام سجاد(علیه السلام) در مناجات تائبین، طی سه مرحله آثار گوناگون گناه را گوشزد فرموده و تنبه می دهد که هر وقت نفس تمایلات شیطانی و حیوانی را رجحان داد، بلافاصله به این آثار ناگوار توجه کرده و هشیار باشیم که نهایت پیروی از این تمایلات مردن قلب است.

البته گناه در هر صورتی و با هر مقیاسی، جنایت بزرگ به ساحت مقدس مولی است؛ زیرا او عظیم مطلق است و کوچکترین خطا، در برابر عظمت و کبریایی او، خیانت و جنایت عظیم به شمار می رود. رسول خدا(ص) می فرماید:

«لا تنظروا الی صغر الذنب و لکن انظروا الی من اجتراتم»1

به کوچکی گناه نگاه نکنید، بلکه نگاه کنید که به چه کسی جرئت پیدا کرده اید.

به همین جهت است که آن حضرت در فرمایشی دیگر می فرماید:

« به راستی مؤمن گناهش را مانند این که زیر سنگ بزرگی قرار گرفته است می بیند و هر لحظه می ترسد که بر روی او افتد، ولی انسان کافر گناهش را مثل مگسی که بر روی بینی اش گذشته است مشاهده می کند.»2

اگر چه در قرآن و سنت، گناهان به کبیره و صغیره تقسیم شده و برای هر یک از آثار دنیایی و آخرتی ویژه ای بیان شده است اما تذکر رسول خدا(ص) در حدیث پیش گفته، برای فزونی معرفت انسان نسبت به ساحت عظمت مطلق خداوند است؛ زیرا هر مقدار معرفت انسان به عظمت و آثار وجودی حضرت حق بیشتر باشد و توجه کند که چه نعمت های بزرگی را به انسان ارزانی فرموده جرئت وی بر نافرمانی خداوند کمتر می گردد. از این جهت است که رسول خدا(ص) می فرماید:

«شیطان از شما به گناهان کوچک راضی می شود و گناهی که آمرزیده نمی شود گناهی است که صاحبش آن را کوچک پنداشته و گوید:«به خاطر این گناه کوچک مواخذه نخواهم شد.»3

هم چنین حضرت امام رضا(ع) می فرماید :

«گناهان کوچک راه هایی به سوی گناهان بزرگ است و کسی که از خدا در گناه کم نترسد، در گناه بسیار نیز از او نخواهد ترسید.»4

بنابراین انسان باید همواره هشیار باشید و رابطه ی خویش با پروردگار را درک کرده، پیوسته به کوچکی خود در برابر او توجه نماید. یکی از ضروری ترین لوازم در این زمینه آن است که خلوت هایی برای خود در نظر بگیریم و به موانع روحی توجه نموده، با زبان تضرع و مناجات به درگاه الهی برویم و راه کارهای دفع و رفع این موانع را پیدا کنیم و در این راه، پیوسته از خدای متعال و اولیای الهی استمداد جوییم.

مرن قلب انسان، به لحاظ درجه ی معرفت به حق تعالی و مرتبه ی و نحوه ی معصیت حق متفاوت است و اگر معصیت و نافرمانی معبود از سوی عبد ادامه داشته باشد، ممکن است قلب انسان بمیرد و برای همیشه قابلیت زنده شدن را از دست بدهد به همین دلیل است که حضرت امامسجاد(ع) با التماس از درگاه الهی در ادامه ی مناجات تائبین از خداوند احیای دل و قلب خویش را تقاضا فرموده اند.

 

————————————————————————————————

1-بحارالانوار،ج74،ص170

2-مکارم الاخلاق، ص 460

3-بحارالانوار،ج73،ص363

4- همان،ص353

 

مشاهده شده در کتاب بازگشت بسوی او، اثر محمد باقر تحریری، ص 65-68

 

 1 نظر

لزوم ارتباط با خویشاوندان

03 مرداد 1395 توسط العبد العاصی

لزوم ارتباط با خویشاوندان

 

ای مردم! انسان هر اندازه ثروتمند باشد از خویشان خود بی نیاز نیست، که با دست و زبانشان از وی دفاع کنند، زیرا خویشان و کسان آدمی بزرگترین حامیان اویند، و هیچ کس مانند آنان پریشانی او را برطرف نمی سازد. عشیره هر کس به هنگام مصیبت ها و حوادث ناگوار مهربان ترین مردم به او هستند، و نام نیکی که خداوند از آدمی در میان مردم باقی گذارد، بهتر از مالی است که دیگران از او به ارث برند.

از این خطبه است: مبادا وقتی یکی از شما خویشاوند خود را تهیدست یافت او را یاری نرساند، آنهم به چیزی که اگر نبخشد ثروت او را نیفزاید، و اگر ببخشد از ثروت او نکاهد. کسی که دست یاری خود را از عشیره اش باز دارد یک دست را از آنان دریغ داشته، ولی در برابر دست های بسیاری از حمایت او برداشته می شود، و کسی که با اطرافیان خود با ملایمت رفتار کند همواره از کسان خود محبت و دوستی ببیند.

 

مشاهده شده در نهج البلاغه،خطبه 23

 2 نظر

حریص بر هدایت

28 تیر 1395 توسط العبد العاصی

گزیده ای از سخنان آیة الله حاج شیخ محمد حسن قافی درباره ی آیة الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی(قس سره):

 

از مزایای ایشان این بود که روی منبر زیاد قرآن می خواندند. گاهی نیم جزء قرآن را روی منبر تلاوت می کردند. آرام و قرار نداشتند، اگر می نشستند؛ به حالت تجافی؛ انگار می خواهند همان موقع بلند شوند. با همان پیری و کسالت برای منبر رفتن آرام و قرار نداشتند؛ از این رو برخی مجلس ها را از ایشان پنهان می کردند، چون ایشان خیلی خودشان را اذیت می کردند. مردم از حضور ایشان در مجلس خود تبرک می جستند، و تقاضا می کردند که ایشان فقط دو کلمه حرف بزنند، ولی ایشان به مقتضای حال مجلس صحبت می کردند، نه به مقتضای حال خودشان. ایشان همیشه حال خوش داشتند و من از این حالت ایشان تعجب می کردم. تمام حالاتی که در خلوت داشتند، در جلوت همان گونه بودند. هیچ گاه حرف های خنده دار نمی زدند؛ گر چه گاهی رعایت حال بچه ها را می کردند و مطالبی در خور فهم آنان می گفتند. روی منبر خیلی گریه می کردند و گریه هایشان اختیاری نبود. گاهی روضه را این طور می خوانند:

 

«بگذار در راه دین سرت را بر بالای نیزه کنند، زن و بچه ات را اسیر کنند، بگذار بدنت را زیر سم اسبان بگیرند، بگذار بچه هایت خرابه نشین شوند، مگر با امام حسین(علیه السلام) این کار را نکردند؟ نتیجه اش چه شد؟ کم شدند، یا زیاد؟! به نفع شان بود یا به ضررشان؟!» این گونه مردم را هدایت می کردند. در مجالس ختم می گفتند: « ای انسان! خدا عقلت بدهد، آن چیزی که از این دنیا به درد می خورد، همین رنج و گرفتاری و مصیبت است. خداوند کسی را به اندازه پیامبر و آلش دوست نداشت. آنان از همه بالاتر بودند؛ در عین حال پیامبر و عترت طاهرینش از همه اهل عالم بیشتر مصیبت دیدند. اگر غیر از مصیبت چیز دیگری به درد می خورد؛ خدا باید همان را به اولیایش می داد».

 

از خصوصیات دیگر ایشان توکل و اعتماد به خدا و توسل به اولیای خدا بود. می فرمودند:« علاج هر دردی یک چه کنم است، من هر وقت در می مانم، می گویم یا امام رضا(علیه السلام) چه کنم؟! جواب هم می گیرم و گرفتاری ام علاج می شود».

 

مشاهده شده در نشریه جامعة الزهرا،ش 47

 3 نظر

فضیلت ذکر الهی

23 تیر 1395 توسط العبد العاصی

 

 

 

علت فضیلت ذکر خداوند که آیات بیشماری به آن اشاره کرده است روشن می گردد، زیرا ذکر الهی دو سویه است و اگر کسی او را یاد کند او نیز از انسان یاد می کند و حقیقت وجودش را برای او آشکار می نماید لذا فرموده است:


                     «فاذکرونی اذکرکم»1

                     مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.

و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) با پروردگارش مناجات می کرد، عرض کرد: پروردگارا ، آیا از من دور هستی تا با صدا تو را بخوانم یا نزدیکی که با تو مناجات کنم؟ خداوند جل جلاله وحی کرد:

 

                   « انا جلیس من ذکرنی»2

                  من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.

حکمت این بیان از آیه دیگر به دست می آید که خداوند به حضرت موسی(علیه السلام) خطاب می فرماید:

 

             «اقم الصلاة لذکری»3

            نماز را به جهت یاد من بپادار.

چون نماز خودش ذکر است که از فحشا و منکر نهی می کند و مراتب دیگر ذکر را نیز تولید می کند و در اوقات دیگر که انسان از منکرات دوری می کند مشغول ذکر است و این نتیجه اقامه نماز است که با انجام آن انسان از تعدادی از منکرات به دور است.زیرا هنگام انجام طاعات و دوری از منکرات انسان مشمول یاد خداوند شده است و در این هنگام قلب در جهت صلاح و شفای از امراض مخصوص به خود اوج گرفته است که حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:

 

                                «اصل صلاح القلب اشتغاله بذکر الله، ذکر الله شفاء القلوب»4

                                اصل صلاح قلب مشغول بودن آن به یاد خداوند است، یاد خداوند، شفای دلهاست.

 

————————————————————————

1-سوره بقره، آیه 152

2-بحارالانوار، ج 90

3-سوره طه، آیه 14

4-فهرست موضوعی غررالحکم، باب الذکر.

 

 

مشاهده شده در کتاب جلوه های لاهوتی شرح زیارت جامعه کبیره، اثرمحمد باقر تحریری، ص 345

 8 نظر

حجاب و عفاف، ناموس و قانون خداوند

21 تیر 1395 توسط العبد العاصی

 


انسان مجموعه ای از نیازها، آرزوها و اهداف است و برای رسیدن به آرزوها و اهداف و بر آوردن نیازهای خود باید از مجرای صحیح هر مسیری حرکت کند و از آنجا که نیروهای شیطانی از درون و بیرون تحت عنوان وسوسه او را تهدید می کنند باید برای نیازها، آرزوها و اهداف خود تعریف های صحیحی داشته باشد و برای شناخت خویشتن خویش باید از منبع وحی و الهام بهره گیرد نه وسوسه های شیطانی.

در مجموع برای تعبیر « حجاب و عفاف ناموس خداوند است » می توان نکات زیر را مورد توجه قرار داد:


الف) ناموس الهی حرمت دارد و مقدس است.

ب)  هر ناموسی حفظ کردنی است و ناموس الهی را باید با آگاهی و دقت بیشتر حفظ نمود.

ج)  ناموس و قانون الهی را باید از منبع و سرچشمه اصلی و اصیل آن برگرفت و از بدل ها و شبهه ها پرهیز نمود.

د) افزون بر حفظ ناموس الهی باید در تبیین، ترویج و تعمیق این حقیقت در جامعه کوشید و اینجاست که « امر به معروف و نهی از منکر » رخ می نماید .

ه) حفظ ناموس به معنای توجه به حدود و حریم و استفاده از آن در جایگاه اصلی خود است. زینت ها، زیبایی ها، جاذبه های طبیعی که عطای الهی می باشد، نعمت های گران سنگ خداوند به بندگانش به ویژه زنان است و به کار بردن این نعمت ها در محل خود( یعنی«شکر» و «عدل» و حفظ نعمت که همان حفظ ناموس است) در درجه اول وظیفه زنان می باشد تا با حفظ خود از دیده و نگاه نامحرم به تکلیف عمل کنند و در درجه دوم به مردان مربوط می شود تا با غیرت - این پاسبان درونی - از هجوم نگاه های زهرآگین و شیطانی بیماران جامعه ممانعت کنند. لازم به ذکر است که وجود زن تماما ناموس مرد است و حجاب و عفاف ناموس الهی است.

 

مشاهده شده در کتاب عطر عفاف، اثرناهید طیبی، ص132

 3 نظر

فضیلت و ارزش صبر در قرآن

14 تیر 1395 توسط العبد العاصی

 

صبر در بینش قرآنی به عنوان یکی از برترین فضایل انسانی شمرده و دارندگانش به بزرگی ستوده و تکریم شده اند. سرچشمه همه کمالات صبر است و قرآن کریم، همه خیرات دنیا و آخرت را، رسیدن به بهشت و رهایی از دوزخ، و نیل به هر سعادت و تکاملی را که فرد و جامعه انسانی در اندیشه آن باشد را در گرو صبر دانسته؛ اگر صبر نباشد، نه دین پایدار می ماند و نه دنیا برقرار؛ در عالم دنیا کوشش ها به ثمر نمی نشیند مگر به واسطه صبر.

تمام فضایل اخلاقی و کمالات روحی انسان در پرتو صبر حاصل می گردد. عالی ترین تجلی ایمان در صبر است، و بنده در هیچ حالی از صبر بی نیاز نیست. زیرا آنچه را در دنیا می بیند یا موافق طبع اوست یا مخالف میلش و در هر حال صبر لازم است. انسان به سبب قدرت نفس و ثبات در عقیده ناگواری های مسیر را بر طبع خودش گوارا می کند، و با کمال میل و رغبت در کسب فضایل اخلاقی و انجام کارهای پسندیده می کوشد، و از اینرو صبر در برابر رنج های مقصد، اساس نیل و رسیدن به همه فضایل و مراتب عالیه الهی است، به طوری که هرگز سعادت بدون صبر و تحمل رنج میسر نخواهد شد.

از حضرت امیر(علیه السلام) روایت شده که فرمود:

«الصبر من الایمان بمنزلة الراس من الجسد و لا ایمان لمن لا صبر له»

صبر نسبت به خصلت های دیگر مؤمن، همچون سر است نسبت به تن او؛ کسی که صبر ندارد در حقیقت به هیچ فضیلتی و کمالی دست نخواهد یافت.

در نظام حاکم بر جهان هستی نیز همه چیز بر صبر و تدریج استوار است. باغبان صبر می کند تا دانه شکوفا شود و به ثمر برسد، جنین باید در مدت معینی در رحم مادر تکامل یابد تا متولد شود و اگر خدای سبحان می خواست، می توانست در آن واحد دانه را شکوفا کرده یا جنین را دفعة کامل ساخته و متولد سازد، ولی نظام خلقت بر پایه صبر بنا شده است.

 

مشاهده شده در کتاب چهره های محبوب و منفور در قرآن کریم،اثر استاد حسین انصاریان،ص176

 نظر دهید »

کلام بزرگان

19 خرداد 1395 توسط العبد العاصی

 2 نظر

در محضر قاضی

12 خرداد 1395 توسط العبد العاصی

 

شاکی شکایت خود را به خلیفه مقتدر وقت، عمر بن الخطاب،تسلیم کرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسی که از او شکایت شده بود امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامی، دو طرف دعوا باید پهلوی یکدیگر بنشینند و اصل«تساوی در مقابل دادگاه» محفوظ بماند. خلیفه مدعی را به نام خواند، و امر کرد در نقطه معینی روبروی قاضی بایستد. بعد رو کرد به علی و گفت:«یا اباالحسن! پهلوی مدعی خودت قرار بگیر.» به شنیدن این جمله، چهره علی درهم و آثار ناراحتی در قیافه اش پیدا شد. خلیفه گفت:«یا علی! میل نداری پهلوی طرف مخاصمه خویش بایستی؟»

علی:« ناراحتی من از این نبود که باید پهلوی طرف دعوای خود بایستم، بر عکس، ناراحتی من از این بود که تو کاملا عدالت را مراعات نکردی، زیرا مرا با احترام نام بردی و به کنیه خطاب کردی و گفتی«یا اباالحسن»، اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی. علت تاثر و ناراحتی من این بود»

 

مشاهده شده در داستان راستان شهید مطهری،ص117

 نظر دهید »

گناه«راضی بودن به معصیت» و اصل رضا

12 خرداد 1395 توسط العبد العاصی

 

یکی از گناهان راضی بودن به معصیت است.معصیت را کس دیگر کرده و بسا هست که در قرنها پیش واقع شده ولی امروز وقتی انسان فکر می کند، راضی است به آن و خوشحال است که چنین جریانی واقع شده. نقطه مقابلش ناراضی بودن از معصیت است و راضی بودن و علاقه مند بودن به یک جریان طاعت و خوبی.

در نهج البلاغه است: امیر المومنین از صفین بر می گشت. شخصی خدمت ایشان عرض کرد: دوست داشتم برادرم فلان کس در اینجا با ما می بود تا در اجر این جهاد با ما شریک می شد. فرمود: اهوی اخیک معنا؛ آیا دلش با ما بود، میلش با ما بود یا نه؟ دلش می خواست که با ما باشد؟ گفت: بله، می خواست با ما باشد ولی موفق نشدو فرمود: پس با ما بوده؛ چون می خواسته که با ما باشد با ما بوده است. بعد فرمود: و بلکه با ما هستند و بوده اند کسانی که در اصلاب آباء و ارحام امهات هستند. نه فقط برادر تو، رفیق تو با ما بوده، بلکه افرادی که هنوز در صلبهای پدران و در شکمهای مادرانند، آیندگان هم با ما بودند، آیندگانی که فکرشان با ما خواهد بود و وقتی که می آیند آرزو دارند که ای کاش با ما بودند.

اگر سخن کسی که می گوید:«یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما»1 یک حقیقت باشد و نه یک لفظ، یک واقعیت باشد که یک کسی آنچنان میل و آرزویی داشته باشد که اگر می بود واقعا شرکت می کرد، نه این که فقط بخواهد تلفظ کند، او مثل کسی است که در آنجا بوده. عملا توفیق پیدا نکرده، ولی از طرف او که ابائی نبوده.

نقطه مقابلش عینا رضایت به یک جریان سوء است. اگر کسی(در زمان جنگ صفین) میل و آرزو و فکرش این بود که ای کاش من هم در نقطه مقابل علی بن ابی طالب می بودم و با معاویه همراهی می کردم، باز مثل این است که با آنها بوده.

رضایت داشتن به کار خوب،خوب است و رضایت داشتن به کار بد بد است و شرکت در آن کار بد است.

————————–

1.بحارالانوار،ج98،ص184

 

مشاهده شده در گفتارهایی در اخلاق اسلامی،اثر شهید مطهری،ص75

 2 نظر

درنگستان

10 خرداد 1395 توسط العبد العاصی



این ، رسم جوانمردی نیست


سعدی می گوید: شبی در کاروانی بودم. سیاهی شب رو به پایان بود. کاروانیان در کنار بیشه ای به خواب خوشی فرو رفته بودند. عاشقی سرمست از عشق الهی همراه آنان بود. نیمه شب مقداری غذا برداشت و رو به بیابان رفت. آرام و قرار نداشت. وقتی روز شد، به او گفتم: این چه حالی بود که دیشب داشتی؟

او گفت:وقتی صدای تسبیح درختان، پرندگان، قورباغه ها و حتی چهارپایان را شنیدم، با خود گفتم، رسم جوانمردی نیست که این ها همه در حال گفتن تسبیح باشند و من در خواب غفلت به سر ببرم.

 

مشاهده شده در گلستان سعدی،باب دوم،با اقتباس

 نظر دهید »

بی صبری تنها خطر فقر

26 اردیبهشت 1395 توسط العبد العاصی

آفات غنا زیاد است اما آفات فقر -فقر یک خطر بیشتر ندارد و آن هم علاجش سهل است بی صبری تنها خطر فقر است آدم فقیر اگر صبر نکرد و راضی نبود در خطر است اگر شکایت حالش را به این و آن کرد اگر اعتراض به قضا و قدر الهی کرد کم کم ایمانش از بین می رود خسر الدنیا و الاخرة می گردد و گرنه صبر کند و به خواست خدای خود راضی باشد فقر نعمت است.

اما آنچه دارالسنه وافواه است که آدم پولدار مکه می رود خیرات می کند زیارت می کند درست است اما بدانید که یک درهم که فقیر در راه خدا بدهد بهتر از صد هزار درهم غنی است فقیر با یک درهم هم دادن عشر مالش را مثلا داده اما غنی با صد هزار درهم یک صدم مالش را هم نداده است و بر فرض که داده باشد آن وقت برابر است.بلکه خطر انفاق فقیر کمتر است همین یک تومان را که می دهد با خجالت و دلشکستگی می دهد اما صد هزار تومان غنی بیشتر با عجب یا ریا یا منت همراه است که هر کدام برای ضایع کردن انفاقش کافیست. اما علاج بی صبری نسبت به فقیر در کلمات طیب روحانی و حقیقی حضرت جعفر بن محمد الصادق(ع) در کتاب اصول کافی است که حضرت می فرماید درد فقیر بی صبری است و دوای آن را حضرت چنین شرح می دهد مضمون روایت آن که بپرهیز از این که نگاهی کنی به آن که بالاتر از توست بلکه نگاه به زیردستت نما یعنی کسی که روزی ده تومان دارد که روزی 5 تومان بیشتر ندارد .کسی که خانه ملکی  نداری نگاه نکن به آن که پارک ندارد بلکه نگاه کن به کسی که اجاره ی خانه اجاره ای را هم ندارد بدهد و هکذا.

آن وقت حضرت می فرماید نخوانده ای آیه شریفه(و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی) یعنی چشم مینداز البته به سوی آنچه را که داده ایم به ابناء دنیا «از مال و جاه و شهرت»برای فتنه و امتحان.

مشاهده شده در کتاب معراج،اثر شهید آیت الله دستغیب،ص195-196

 1 نظر

گناه

25 اردیبهشت 1395 توسط العبد العاصی

اولا:گناه یک مستی هست که این مستی برای انسان سکر می آورد در روایت هست:

«فان للخطیئته سکرا کسکر الشراب بل هم اشد سکرا منه یقول الله تعالی صم بکم عمی فهم لا یرجعون»

می فرماید در گناه ،یک سستی و لذت و مستی هست مثل مستی شراب.در این حال،کیفی به او دست می دهد که خود را سلطان سلاطین می بیند و خود را بر فراز ابرها خیال می کنند. می گویند بعد از گناه نیز مانند شرب شراب،یک مستی و یک سکر هست ،منتهی سکر گناه از سکر شراب بسیار شدیدتر است.چرا شدیدتر است؟چون انسانی که شراب را خورد دو،سه یا پنج ساعت بعد کم کم با گذشت زمان این مستی حاصل از آن فروکش می کند.وقتی مستی فروکش کرد انسان از حال آن مستی به حال افاقه و بیداری در می آید.اما گناه چه؟هر چه زمان جلوتر می رود سکر انسان زیادتر می شود،مستی و رخوت در انسان زیادتر.خود آقا امام علی (علیه السلام) فرمود که خداوند می فرماید:«صم بکم عمی فهم لا یرجعون» این سکر تا به آنجا می رود که انسان را گنگ و کر و کور می کند!

یعنی هم گنگ شده هم کر شده ،هم کور شده،«فهم لا یرجعون» دیگر بر نمی گردد!این اثر مستی این خطیئه است.این مطلب در کنارش روایت هم دارد:«الذنوب الداء»گناه درد است اما این غیر از دردهای جسمانی است. سر آدم درد می کند،کمر انسان،دست انسان،پای انسان درد می کند.هر وقتی محل درد معلوم شد،آن محل درد دوایی خاص خود را می طلبد:سر درد یک دارو می خواهد،کمر درد یک داروی دیگر می خواهد و پا درد داروی دیگر می خواهد.وقتی دردی دارویی نداشت، این درد تا دم مرگ انسان با اوست و آنجا تمام می شود چون بلا جسمانی بود و درد به این جسم آمده بود که انسان مرد و روح از این بدن مفارقت کرد این درد هم از جسم برداشته می شود.

اما گناه اینگونه نیست؛ اولا درد جسمانی نیست،درد روح است. ثانیا این درد هم محسوس نیست و ثالثا اصلا درد داریم یا نه ؟ ابتدا همان مرحله اول را می گیریم در مرحله اول دقت کنیم که آیا بیماری داریم یا نه؟حب ریاست داریم یا نداریم ؟ حب جاه داریم یا نداریم؟خیلی از ما ها در همان پله اول گیر دارند! از اینکه دردمند بی خبرند و تازه اگر دردی هم پیدا شود باید دانست منشا آن چیست؟آیا از صفات رذیله است؟آیا از سوء اعتقادات است؟منشاءدرد معلوم نیست.لذا درد را می داند اما چرایش را نمی داند.حالا اگر منشا پیدا شود باز قابل علاج است ،لکن وقتی منشا آن پیدا نشد و درمانی صورت نگرفت،روح در این عالم و هم بعد از این دنیا دردمند است و محسوس هم نیست و از این باب خطر بسیار عظیمی متوجه انسان است.

مشاهده شده در کتاب شاهدان اعمال،اثرسید رحیم توکل،ص 34-35

 نظر دهید »

عشق مجازی و زیان های آن

21 اردیبهشت 1395 توسط العبد العاصی


1-عشق مجازی

بدتر از خرافات،بدتر از آمال وآرزو ، بدتر از وسواسی ،تخیل دیگری گاهی جلو می آید-و پناه بر خدا اگر برای کسی جلو بیاید-و آن تخیل «عشق مجازی» است که گاه دچار انسان و به خصوص جوانان می گردد.یعنی به واسطه تماس های بیجا،به واسطه نگاه های بیجا،به واسطه حرفهای بیجا یک جاذبه هائی وارد بدن این جوان می شود و او را مبتلا می کند. در حقیقت باید بگوییم شیطان به واسطه تخیل ،به نام عشق ،او را مهار می کند.

از امام صادق(علیه السلام)پرسیدند:عشق چیست؟امام (علیه السلام)فرمودند وقتی دلی از محبت خدا خالی شد ، عشق های مجازی در دل او ریخته می شود.وقتی رابطه انسان با خدا کم شد، وقتی رابطه انسان با خدا قطع شد،شیطان می آید و یکی از کارهایش این است که به واسطه قوه خیال،یک جاذبه هائی از طرف در دلش وارد می کند.

اول محبت است. این محبت بعد از مدت کوتاهی می رسد به عشق که دردی است بسیار خطرناک.دردی است که زن شوهردار را بی عفت می کند.مرد زن دار را بی دین می کند؛ و بالاخره جوان را بیچاره می کند،دختر عفیف را ،دختر با شرافت را ،به ذلت می کشاند.

مساله عشق ،مساله ای بسیار حساس و بسیار خطرناک است.همه و مخصوصا جوان ها باید مواظب این گونه مسائل باشند که معمولا از چشم چرانی ها و شهوت سرچشمه می گیرد.معمولا عشق های مجازی ریشه شهوت جنسی دارد و از صحبت کردن زن با مرد ،از نشست و برخاست دو جوان با یکدیگر و نگاه های شهوت آمیز به یکدیگر ،کم کم این حالت برای او پیدا می شود؛و بعضی اوقات به جاهای باریکی می رسد.مثلا یک دختر معمولی یا یک پسر معمولی است اما به اندازه ای در چشم این زیبا می آید که زیبائی مثل او پیدا نمی شود!حرف زدنش معمولی است،اما به اندازه ای در گوش او زیبا می آید که نظیر این حرف در نظرش اصلا پیدا نمی شود!راه رفتنش ،نشستنش،خوردنش ،با فزضی که بد است یا معمولی ،اما در چشم و ذهن این بسیار جلوه دارد،بسیار جاذبه دارد.

چیزی که باید توجه بدهیم به جوان ها این است که اگر این حالت برای کسی پیدا شد و به دنبال آن ازدواج عشقی پیش آمد،نود درصد منجر به طلاق می شود؛و اگر منجر به طلاق نشود از همدیگر نفرت پیدا می کنند.یعنی عشق معمولا عکس العمل دارد.وقتی که به همدیگر رسیدند عکس العملش یک حالت نفرتی است که در عاشق و معشوق پیدا می شود.بعد از یک سال ،از ازدواجش پشیمان می شود؛یا طلاق یا سوختن و ساختن تا دم مرگ.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

مبارزه

20 اردیبهشت 1395 توسط العبد العاصی

چگونه می توان رذیله را از روح بیرون کرد و صفات حسنه را به جایش مستقر نمود؟

در پاسخ به این پرسش بعد از راه «توبه و انابه»و راه «ترک گناه» به راه سوم می رسیم که «راه مبارزه» است.در کلمات بزرگان و سالکان ، همانند مرحوم قاضی ، توصیه به این راه ،فراوان به چشم می خورد.راه مبارزه یک برنامه عملی است که طی آن انسان نقاط ضعف خود را پیدا ،و در عمل آن ها را جبران می کند.

قرآن شریف می فرماید:

«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه»

یعنی ما در درون انسان،دو قلب قرار ندادیم که انسان با یک دل خدا را بخواند و با دل دیگر دنیا را. بلکه در هر سینه یک دل بیشتر نیست؛ یک دل یک ظرف است و این ظرف نیز بالطبع محدود است.اگر در این ظرف علاقه غیر خدا می رود؛اگر در این ظرف علاقه غیر خدا بیاید محبت خدا بیرون می رود. مثل کاسه آب ، اگر کاسه پر آب شد هوا در آن نیست اگر کاسه پر از هوا شد ، آب در آن نیست اگر آب ،نصف کاسه را پر کرده باشد، نیمه دیگر را هوا پر خواهد کرد.

اگر انسان دل را به طرف خدا سوق داد و در این دل محبت خدا مستقر شد، نورانیت خدا این دل را فرا می گیرد.وقتی دل به نور خدا نورانی شد انسان ،بی اختیار وجهه الهی پیدا می کند وهمه را با همان دید الهی می نگرد. وقتی دل را محبت خدا پر کند،دیگر جایی در این دل باقی نمی ماند تا انسان خود را ببیند وقتی خود را ندید دیگر ،خودخواهی ها کنار می رود و جای خودخواهی، در دل نور الهی می نشیند.اما اگر در این دل نور خدا نیاید ،این دل را دنیا پر می کند حالا یا دنیای مصطلح منظور است که همان ریاست ها ،شهوت ها،درهم ودینارها وزینت هاست،یا نه،این دنیا ،خود آدم است؛ در دل انسان ،خود آدم بنشیند که در بحاالانوار آمده:از حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) از شقاوت عظیم سوال شد.

حضرت فرمود:

شقاوت عظیم برای مردی است که دنیا را برای دنیا ترک کرده که هم دنیایش از دستش رفت و هم در آخرت اهل خسران شد.

دنیا را ترک می کنند به خاطر دنیا،غذا کم می خورد ، لباس ژنده به تن می کند،از زیور آلات دنیا خود را کنار می گیرد، راحتی دنیا را رها می کند تا در همین دنیا او را زاهد واهل معنا بنامند.

دنیا را ترک کرده برای خود دنیا،تا خودی نشان دهند.بعضی از این صوفی ها که در روایت آمده«انجس من الکلب» یعنی اینها از سگ نجس ترند-در همین وادی هستند.اینها در«تارک الدنیا للدنیا» هستند.دنیا را ترک می کنند که خود را علم کنند.

مشاهده شده در کتاب شاهدان اعمال،اثر استاد توکل،ص9

 نظر دهید »
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

فرید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخلاقی
  • مذهبی
  • بیانات رهبری
  • مهدویت
  • کلام بزرگان
  • سبک زندگی
  • سبک زندگی شهدا
  • روایات
  • شرح زیارت امین الله
  • جلوه های لاهوتی
  • گلشن ابرار
  • خانواده
  • مناجات
  • شهید مطهری
  • امام خمینی
  • اقتصاد مقاومتی
  • ماه مبارک رمضان
  • تبلیغ
  • دعا
  • احکام
  • حجاب
  • امام سجاد(ع)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس