گناه«راضی بودن به معصیت» و اصل رضا
یکی از گناهان راضی بودن به معصیت است.معصیت را کس دیگر کرده و بسا هست که در قرنها پیش واقع شده ولی امروز وقتی انسان فکر می کند، راضی است به آن و خوشحال است که چنین جریانی واقع شده. نقطه مقابلش ناراضی بودن از معصیت است و راضی بودن و علاقه مند بودن به یک جریان طاعت و خوبی.
در نهج البلاغه است: امیر المومنین از صفین بر می گشت. شخصی خدمت ایشان عرض کرد: دوست داشتم برادرم فلان کس در اینجا با ما می بود تا در اجر این جهاد با ما شریک می شد. فرمود: اهوی اخیک معنا؛ آیا دلش با ما بود، میلش با ما بود یا نه؟ دلش می خواست که با ما باشد؟ گفت: بله، می خواست با ما باشد ولی موفق نشدو فرمود: پس با ما بوده؛ چون می خواسته که با ما باشد با ما بوده است. بعد فرمود: و بلکه با ما هستند و بوده اند کسانی که در اصلاب آباء و ارحام امهات هستند. نه فقط برادر تو، رفیق تو با ما بوده، بلکه افرادی که هنوز در صلبهای پدران و در شکمهای مادرانند، آیندگان هم با ما بودند، آیندگانی که فکرشان با ما خواهد بود و وقتی که می آیند آرزو دارند که ای کاش با ما بودند.
اگر سخن کسی که می گوید:«یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما»1 یک حقیقت باشد و نه یک لفظ، یک واقعیت باشد که یک کسی آنچنان میل و آرزویی داشته باشد که اگر می بود واقعا شرکت می کرد، نه این که فقط بخواهد تلفظ کند، او مثل کسی است که در آنجا بوده. عملا توفیق پیدا نکرده، ولی از طرف او که ابائی نبوده.
نقطه مقابلش عینا رضایت به یک جریان سوء است. اگر کسی(در زمان جنگ صفین) میل و آرزو و فکرش این بود که ای کاش من هم در نقطه مقابل علی بن ابی طالب می بودم و با معاویه همراهی می کردم، باز مثل این است که با آنها بوده.
رضایت داشتن به کار خوب،خوب است و رضایت داشتن به کار بد بد است و شرکت در آن کار بد است.
————————–
1.بحارالانوار،ج98،ص184
مشاهده شده در گفتارهایی در اخلاق اسلامی،اثر شهید مطهری،ص75