حریص بر هدایت
گزیده ای از سخنان آیة الله حاج شیخ محمد حسن قافی درباره ی آیة الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی(قس سره):
از مزایای ایشان این بود که روی منبر زیاد قرآن می خواندند. گاهی نیم جزء قرآن را روی منبر تلاوت می کردند. آرام و قرار نداشتند، اگر می نشستند؛ به حالت تجافی؛ انگار می خواهند همان موقع بلند شوند. با همان پیری و کسالت برای منبر رفتن آرام و قرار نداشتند؛ از این رو برخی مجلس ها را از ایشان پنهان می کردند، چون ایشان خیلی خودشان را اذیت می کردند. مردم از حضور ایشان در مجلس خود تبرک می جستند، و تقاضا می کردند که ایشان فقط دو کلمه حرف بزنند، ولی ایشان به مقتضای حال مجلس صحبت می کردند، نه به مقتضای حال خودشان. ایشان همیشه حال خوش داشتند و من از این حالت ایشان تعجب می کردم. تمام حالاتی که در خلوت داشتند، در جلوت همان گونه بودند. هیچ گاه حرف های خنده دار نمی زدند؛ گر چه گاهی رعایت حال بچه ها را می کردند و مطالبی در خور فهم آنان می گفتند. روی منبر خیلی گریه می کردند و گریه هایشان اختیاری نبود. گاهی روضه را این طور می خوانند:
«بگذار در راه دین سرت را بر بالای نیزه کنند، زن و بچه ات را اسیر کنند، بگذار بدنت را زیر سم اسبان بگیرند، بگذار بچه هایت خرابه نشین شوند، مگر با امام حسین(علیه السلام) این کار را نکردند؟ نتیجه اش چه شد؟ کم شدند، یا زیاد؟! به نفع شان بود یا به ضررشان؟!» این گونه مردم را هدایت می کردند. در مجالس ختم می گفتند: « ای انسان! خدا عقلت بدهد، آن چیزی که از این دنیا به درد می خورد، همین رنج و گرفتاری و مصیبت است. خداوند کسی را به اندازه پیامبر و آلش دوست نداشت. آنان از همه بالاتر بودند؛ در عین حال پیامبر و عترت طاهرینش از همه اهل عالم بیشتر مصیبت دیدند. اگر غیر از مصیبت چیز دیگری به درد می خورد؛ خدا باید همان را به اولیایش می داد».
از خصوصیات دیگر ایشان توکل و اعتماد به خدا و توسل به اولیای خدا بود. می فرمودند:« علاج هر دردی یک چه کنم است، من هر وقت در می مانم، می گویم یا امام رضا(علیه السلام) چه کنم؟! جواب هم می گیرم و گرفتاری ام علاج می شود».
مشاهده شده در نشریه جامعة الزهرا،ش 47