فرید

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مدیریت و رهبری در اسلام

16 خرداد 1395 توسط العبد العاصی

 

رشد در عبادت

مساله ای که خیلی حائز اهمیت است مساله عبادت است. باید اعتراف کنیم که ما راه عبادت را نیز نمی دانیم، یعنی ما از نظر عبادت نیز قادر به اراده خود به نحو صحیح نیستیم. غالبا خیال می کنند که چون عبادت خوب است پس هر چه بیشتر بهتر؛ فکر نمی کنند که عبادت آنگاه اثر خود را می بخشد که جذب روح شود و روح از آن به طور صحیح تغذیه نماید. همان طور که معنی استفاده از غذای خوب این نیست که هر چه بیشتر بهتر، معنی استفاده از عبادت نیز آن نیست. عبادت باید با نشاط روح توأم باشد. مقصودم این نیست که قبلا باید نشاطی وجود داشته باشد تا عبادت شروع شود. بسا افرادی که هیچ وقت نشاط پیدا نکنند. خود نشاط تریجا با عبادت و انس با ذکر خدا پیدا می شود.

اگر روی اصول صورت گیرد تدریجا انس و علاقه و نشاط پیدا می شود. مقصود این است که ظرفیت انسان برای عبادت یک ظرفیت محدود است ؛ فرضا انسان عبادت را با نشاط آغاز کند، پس از مدتی که بدن خسته شد نشاط هم از بین می رود و عبادت جنبه تحمیلی پیدا می کن و در حکم خوردنی نامطبوع می گردد که عکس العمل بدن این است که آن را به وسیله استفراق یا وسیله دیگر دفع نماید، نه در حکم غذای مطبوع که عکس العمل بدن این است که آن را جذب کند.

پیغمبر اکرم (ص)در حدیثی فرمود: خوشا به حال افرادی که به عبادت عشق می ورزن و آن را در آغوش می گیرند.

در این حدیث،رسول اکرم (ص) می خواهد بفرماید تنها کسانی از ثمرات و نتایج عالی عبادت بهره مند می گردند که عبادت را طوری انجام دهن که قلب آنها عاشقانه عبادت را انتخاب کند و بپذیرد.

خوب عبادت کردن و از مواهب آن بهره مند شدن حساب و قاعده و به اصطلاح مکانیسمی دارد و مربوط است به حسن مدیریت خود؛ یعنی خود را ، احساسات خود را، عواطف خود را ، غرایز خود را و بالاخره قلب و دل خود را خوب اداره کردن.دل و احساس و عاطفه از هر چیز دیگر بیشتر نیازمند به مدیریت صحیح است

 

مشاهده شده  در امداد های غیبی در زندگی بشر، اثر شهید مرتضی مطهری، ص107

 نظر دهید »

در محضر قاضی

12 خرداد 1395 توسط العبد العاصی

 

شاکی شکایت خود را به خلیفه مقتدر وقت، عمر بن الخطاب،تسلیم کرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسی که از او شکایت شده بود امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود. عمر هر دو طرف را خواست و خودش در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامی، دو طرف دعوا باید پهلوی یکدیگر بنشینند و اصل«تساوی در مقابل دادگاه» محفوظ بماند. خلیفه مدعی را به نام خواند، و امر کرد در نقطه معینی روبروی قاضی بایستد. بعد رو کرد به علی و گفت:«یا اباالحسن! پهلوی مدعی خودت قرار بگیر.» به شنیدن این جمله، چهره علی درهم و آثار ناراحتی در قیافه اش پیدا شد. خلیفه گفت:«یا علی! میل نداری پهلوی طرف مخاصمه خویش بایستی؟»

علی:« ناراحتی من از این نبود که باید پهلوی طرف دعوای خود بایستم، بر عکس، ناراحتی من از این بود که تو کاملا عدالت را مراعات نکردی، زیرا مرا با احترام نام بردی و به کنیه خطاب کردی و گفتی«یا اباالحسن»، اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی. علت تاثر و ناراحتی من این بود»

 

مشاهده شده در داستان راستان شهید مطهری،ص117

 نظر دهید »

گناه«راضی بودن به معصیت» و اصل رضا

12 خرداد 1395 توسط العبد العاصی

 

یکی از گناهان راضی بودن به معصیت است.معصیت را کس دیگر کرده و بسا هست که در قرنها پیش واقع شده ولی امروز وقتی انسان فکر می کند، راضی است به آن و خوشحال است که چنین جریانی واقع شده. نقطه مقابلش ناراضی بودن از معصیت است و راضی بودن و علاقه مند بودن به یک جریان طاعت و خوبی.

در نهج البلاغه است: امیر المومنین از صفین بر می گشت. شخصی خدمت ایشان عرض کرد: دوست داشتم برادرم فلان کس در اینجا با ما می بود تا در اجر این جهاد با ما شریک می شد. فرمود: اهوی اخیک معنا؛ آیا دلش با ما بود، میلش با ما بود یا نه؟ دلش می خواست که با ما باشد؟ گفت: بله، می خواست با ما باشد ولی موفق نشدو فرمود: پس با ما بوده؛ چون می خواسته که با ما باشد با ما بوده است. بعد فرمود: و بلکه با ما هستند و بوده اند کسانی که در اصلاب آباء و ارحام امهات هستند. نه فقط برادر تو، رفیق تو با ما بوده، بلکه افرادی که هنوز در صلبهای پدران و در شکمهای مادرانند، آیندگان هم با ما بودند، آیندگانی که فکرشان با ما خواهد بود و وقتی که می آیند آرزو دارند که ای کاش با ما بودند.

اگر سخن کسی که می گوید:«یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما»1 یک حقیقت باشد و نه یک لفظ، یک واقعیت باشد که یک کسی آنچنان میل و آرزویی داشته باشد که اگر می بود واقعا شرکت می کرد، نه این که فقط بخواهد تلفظ کند، او مثل کسی است که در آنجا بوده. عملا توفیق پیدا نکرده، ولی از طرف او که ابائی نبوده.

نقطه مقابلش عینا رضایت به یک جریان سوء است. اگر کسی(در زمان جنگ صفین) میل و آرزو و فکرش این بود که ای کاش من هم در نقطه مقابل علی بن ابی طالب می بودم و با معاویه همراهی می کردم، باز مثل این است که با آنها بوده.

رضایت داشتن به کار خوب،خوب است و رضایت داشتن به کار بد بد است و شرکت در آن کار بد است.

————————–

1.بحارالانوار،ج98،ص184

 

مشاهده شده در گفتارهایی در اخلاق اسلامی،اثر شهید مطهری،ص75

 2 نظر
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

فرید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخلاقی
  • مذهبی
  • بیانات رهبری
  • مهدویت
  • کلام بزرگان
  • سبک زندگی
  • سبک زندگی شهدا
  • روایات
  • شرح زیارت امین الله
  • جلوه های لاهوتی
  • گلشن ابرار
  • خانواده
  • مناجات
  • شهید مطهری
  • امام خمینی
  • اقتصاد مقاومتی
  • ماه مبارک رمضان
  • تبلیغ
  • دعا
  • احکام
  • حجاب
  • امام سجاد(ع)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس